مسئول محتوای هر مقاله نويسنده آن است!
مواضع رسمی کانون در وبلاگ اصلی کانون منتشر می‌شود!

           9/24/2004

 

طبيعت زن، پوشيدگي يا اغواگري؟

اخيراً با آغاز راه يافتگان به مجلس هفتم براي تحميل سلايق خود بر کل جامعه، بحث حجاب بانوان دوباره بحث روز شده است. حزب اللهي ها که مدتي بود کمتر دختر آزاري مي کردند، دوباره دست بکار شده اند. در مشهد، پاي دختر برمودايي پوشي را درون کيسه پر از سوسک کردند، در جاهاي ديگر مچ پاي چند نفر را با چاقو خط خطي کرده اند و لبهاي ماتيکي بانوان را با تيغ نهان شده در دستمال تشريح جراح گونه کرده اند و ...در تهران هم بر ديوار ها مي نويسند که بايد آشکاري مچ پاي دختران، مجازات 74 ضربه شلاق داشته باشد. جالب اينکه بسياري از بانوان مذهبي مثلاً تحصيل کرده هم از اين برخوردها خوشنود هستند زيرا بيم آن دارند که زيبايي دختران نوجوان، همسران شريفشان را از راه بدر کند! در اينکه بايد ميزان آزادي پوشش ، حد و مرزي داشته باشد، شکي نيست. هر انساني که ذره اي از فرهنگ و سنت ايراني و اسلامي سر در بياورد، انتظار نخواهد داشت که آزادي پوشش، به آن شکلي که در پاريس و لندن هست، در تهران هم وجود داشته باشد و مثلاً زنان و مردان بدون لباس در خيابانها ظاهر شوند يا کلوپهاي عرياني راه بياندازند و ...اما آنچه محل بحث و نقطه افتراق دموکراسي و فاشيزم است، اين است که اين حد و مرز را چه کسي تعيين کند؟ آيا فرهنگ و عرف اکثريت جامعه، از طريق پارلمان و همه پرسي منجر به وضع قوانين محدود کننده شود يا تعصب و باور اقليتي ناچيز چون زنان چادري و ملاها؟ راجع به فلسفه حجاب، همه ما بزرگ شدگان جمهوري اسلامي بسيار شنيده و خوانده ايم و 25 سال است که گفته هاي فردي چون مطهري که حتي الفباي روانشناسي و بيولوژي را هم نمي دانست و آن ناچيزي که از فلسفه مي فهميد تکرار گفته هاي ويل دورانت بود را در حد وحي منزل ارج مي نهيم اما من مي خواهم در اين نوشتار، کمي از آن سوي ميدان، يعني فلسفه بي حجابي و مدگرايي بگويم. اگر مي پنداريد کم و کمتر شدن لباسهاي دختران ايراني، که البته هنوز هم از با حجابترين مسلمانهاي امريکا و اروپا و مالزي با حجابتر هستند، ناشي از تهاجم فرهنگي غرب و توتئه امپرياليزم و صهيونيزم بين الملل است، بايد بگويم با ساده انگاري يک مسئله پيچيده، فقط سر خود را کلاه گذاشته ايد و با اين طرز تفکر، طعمه عوامفريبي حکام فاشيست خواهيد شد. اگر ميل به خود نمايي و جذابيت ظاهري، داراي ريشه بيولوژيک نبود، هيچ طراح مدي قادر نمي شد زنان دنيا را به اين سبک لباس پوشيدن بکشاند. سبکي که امروزه در تمام عالم زنانگي لباس را هم معني پيکر نمايي و عرياني نسبي نموده است.
اعتقاد نگارنده بر اين است که همه اين امور داراي ريشه طبيعي و غريزي در زن هستند. هرانسان جواني، بخصوص که زن باشد، دوست دارد زيبا و جذاب بوده و جلب توجه نمايد. حال گاه اين ميل طبيعي را تا حدي که عرف اجازه مي هد، آزاد گذاشته و گاه تحت فشارهاي تعصباتي چون مذهب و سنت و ...، آن را سرکوب مي کند و اين سرکوب گاه تا جايي پبش مي رود که خود فرد وجود چنين ميلي در خويش را فراموش مي کند. اصولاً با برداشتي از اسلام که پس از انقلاب سال 1357 در ايران رواج يافته، هر گونه زيبايي، از مظاهر پرداختن به زخارف دنيوي بوده و با اسلام و آخرت طلبي تناقض دارد. حتي در مردها که به گمان بسياري از دختران کاملاً آزاد هستند، آنچه نشانه ايمان است، ريش بلند، لباس ساده، رنگهاي بي حال و پرهيز از هرگونه زيبايي (نشانه هاي طاغوت!) چون ادوکلون، کراوات، رنگهاي جذاب و شاد، ژل موي سر و ... است. کافي است چهره هاي وزراي دولت خاتمي را نه با وزراي فلان کشور اروپايي، بلکه با همين اميران و شاهزاده ها و شيخهاي عرب مقايسه کنيد. در تمام دنيا بجز ايران، افرادي چون مشاهير عالم سياست که چهره شان زياد در رسانه ها نمايش داده مي شود، زيبايي ظاهري را از اهم واجبات به شمار مي آورند و حتي فردي مثل برلوسکوني در سن 60 سالي جراحي پلاستيک دور چشم انجام مي دهد اما در ايران وضع برعکس است و هر چه مقام سياستمدار يا مديري بالاتر باشد، زشتي چهره وي بيشتر. تازه بعد از دوم خرداد بود که با پيروزي قاطعانه خاتمي زيبارو در انتخابات، کمي توجه سياستمداران به ضرورت زيبايي براي جذب جوانان جلب شد و کساني چون معصومه ابتکار از ضرورت آزادي تنوع رنگ سخن گفتند و ... اما حالا که حماسه دوم خرداد نيز با لگد هيولاي خودکامگي به زباله دان تاريخ پرتاب مي شود، دوباره زشتي و تن پوشي و سياه جامگي ارزش و زيبايي و جذابيت، نمونه فساد و فحشا و طاغوتي بودن مي گردند!
بياييد کمي به بعد تاريخي لباس پوشيدن زنان نگاه کنيم: روشن است که از زماني که انسان از غار نشيني و زندگي کوچي به يکجا نشيني و کشاورزي روي آورد، حکومت مرد بر زن شروع شد زيرا زن بدليل فقدان نيروي ماهيچه اي و نقايص جسمي چون دوران بارداري و ساير مسايل، نيروي کار کمتري داشت و به حمايت مرد براي ادامه زندگي نياز مند بود و اين نياز، وي را به مطيع شدن و پذيرش تحکم واداشت. با انقلاب صنعتي و گسترش علم بشري، اين امر رفته رفته کمرنگ شد زيرا دنيا به سويي مي رفت که ديگر کار بدني ارزش چنداني نداشت بلگه کار ذهني چندين برابر آن مي ارزيد و زحمت ماهيچه ها به دستگاهها و ماشين آلات سپرده شد. رفاه اقتصادي اي که به اروپا، يعني پيشتاز تمدن بشري گام نهاد، زنان را از کار در کارخانه ها بي نياز کرد و ايشان به خانه ها برگشتند و به تربيت فرزندان و همزمان با آن ارتقاي فکري خويش همت گماشتند. اما همچنان حکومت بر خانواده در دست مردان بود و به تبعيت از آن، نوع لباس زنان را هم مردان تعيين مي کردند. دامنهاي پهن و آهار دار گنبدي شکل که نه تنها پايين تنه زن را کاملاً نهان مي کرد، بلکه دسترسي به آن را هم دشوار مي نمود و در عين حال حرکت و فعاليت را براي زن مشکل کرده و حضور وي در اجتماع را به يک شيئ زينتي و شکننده تقليل مي داد! اين امر، با نهضت آزادي زنان دستخوش تغيير شد. زنان خواستار حقوقي چون حق راي و انتخاب شغل و همسر و آزاديهاي جنسي شدند و زنان قهرمان ايندوره، نه اسوه هاي زيبايي و نجابت و همسرداري بلکه زنان باهوش، مستعد، پرتلاش و موفق در کار و تجارت بودند. يکي از طراحان مد اين دوره، مردي فرانسوي بود که همين يکي دو سال پيش درگذشت(نامش خاطرم نيست) و از اين جهت که با طراحي لباسهاي شبهه مردانه براي زنان، آنها را از آن دامنهاي پهن و سخت و آهار دار و کلاههاي مسخره و محدود کننده خلاص کرد، در تاريخ مد نام خود را به ثبت رساند. مد لباس زنان در اين دوره، بيش از هر چيز به سوي مردانه شدن حرکت کرد و ديگر نپوشيدن دامن گنبدي قباحت نبود اما هنوز لباسهاي نيمه عريان و تحريک آميز امروزي نيز به چشم نمي خوردند. حضور زنان در عرصه صنعت و تکنولوژي که با کم شدن تعداد فرزندان خانواده ها و ساده شدن کارهاي خانه در اثر توسعه صنعت لوازم خانگي توام بود، جان تازه اي در صنعت و اقتصاد عالم غرب دميد و بعد از آن بود که غرب دوره آزادي زنان را پشت سر گذاشته، به دوره اي رسيد که خيلي ها آن را دوره زن سالاري مي گويند. چند شب پيش در شبکه سي ان ان، برنامه Design 360 با خانم مسني مصاحبه شد که در جواني طراح مد بود و مادر خوانده لباسهاي نيمه عريان و باز امروزي(يا بقول مجري برنامه، Sexy costumes) به شمار مي آمد. وي دليل اين که آغازگر چنين راهي در صنعت مد گرديد را به اين صورت عنوان نمود که ديگر وقت آن رسيده بود زنان بتوانند از زن بودن خود لذت ببرند [ نه اينکه به خاطر آن شرمنده باشند و مظاهر زن بودن خود را پنهان کنند بلکه به آن مظاهر افتخار نمايند.] آن زمان را مي توان زمان بازگشت هويت زن غربي به هويت زن باستاني دوران قبل از يکجا نشيني، يعني دوران الهه بودن زن به حساب آورد. زنان و دختراني که بهره اي از زيبايي داشتند، نيازي به زحمت کشيدن در راه کسب علم و مهارتهاي پولساز نمي ديدند بلکه با ورود به صنايعي چون مد، تبليغات، رقص ، موسيقي و سينما، از زيبايي خود آن قدر آسان و آنقدر زياد پول در مي آوردند که يک عمر بي نياز گردند. انسان غربي ديگر فقط موجودي پرکار و زحمت کش نبود بلکه در کنار اين زحمت کش بودن، مرفه و خوش گذران نيز بود و براي اوقات فراقت خود نياز به تفريحاتي داشت که زنان زيبا با حضور در رسانه ها، بخشي از آن را تامين مي نمودند. بنابراين، مي بينيم که لباسهاي تنگ و نيمه عريان و در يک کلام تحريک آميز، در تاريخ يک انتخاب کاملاً زنانه بوده است زيرا در دوره اي رايج شد که اولاً زنان آزاد بودند تا در مورد لباس و زندگي خود تصميم بگيرند و ثانياً ابداع کننده مد جديد خود يک زن بود که تمايلات و ويژگيهاي زنانه را نه مايه شرمندگي بلکه مايه افتخار مي دانست. امروزه کمتر دختر نوجواني در امريکا هست که آرزوي اينکه روزي مدل، ستاره رقص و موزيک و ...شود را نداشته باشد زيرا آنچه در کشور ما استفاده ابزاري از زن ناميده مي شود، نه تنها از لحاظ اقتصادي براي او بسيار باصرفه است و او را به پول زياد و آسان مي رساند، بلکه با طبيعت و غريزه وي نيز کاملاً سازگار مي باشد. اگر شما زن هستيد و احساسي خلاف اين داريد، بايد بگويم غرايز طبيعي خود را زير فشار سنتها و تعصبات سرکوب کرده و به فراموشي سپرده ايد. تقريباً هر ديکتاتوري که با اين گرايش زنان جنگيد، در نهايت شکست خورد و امروزه کوبايي که کاسترو زنانش را نمونه کار و تلاش و فعاليت مي خواست، به مرکز فحشا و ايدز امريکاي لاتين بدل شده و چيني که مائو هر گونه آرايش چهره و تنوع لباس را براي زنان آن ممنوع کرده بود، ميزبان رقابتهاي جهاني دختر شايسته مي شود و مقام سوم جهان هم نصيب زيباروي چيني مي گردد! البته مسئله به اين سادگي هم نيست و دختران بسياري در اين رقابتهاي زيبايي ناکام مي مانند و خيلي از آنها در لباس پوشيدن به سنت آغاز عصر آزادي زنان بر مي گردند و استعداد خود را در زمينه هاي ديگر کسب افتخار بکار مي گيرند و تبديل به ستاره هايي چون جي کي رولينگ و کاندي رايس و کريستين امان پور و ... مي شوند. ولي بهرحال اگر تصميمگيري در مورد نوع پوشش را به خود زنان واگزار کنيم و مردان را از تحميل ديدگاه خود به آنان برحذر داريم که معني واقعي برابري زن و مرد هم جز اين نيست، بسياري از زنان در لباس پوشيدن به دنبال اغواگري مي روند زيرا طبيعت زن اينچنين ايجاب مي کند. از سوي ديگر با برداشته شدن فاصله ها و افزون شدن روابط زن و مرد در دنياي مدرن، بسياري از مظاهر زيبايي از انحصار زنان در آمده و مدلهاي مرد هم به گرانقيميتي مدلهاي زن رسيده اند و مردان هم از بکار بردن برخي انواع ميک آپ و آرايش صورت و جراحي زيبايي ابايي ندارند و مگر در ممالکي که زيبايي ننگ به شمار مي رود، مرداني به شمايل وزراي خاتمي را در جايگاه مشاهير رسانه ها نمي بينيم.
آنچه اغلب مخالفان آزادي پوشش زنان در ايران بيان مي کنند، خطر گسترش چيزي است که فساد و فحشا مي نامند. البته اگر فساد را مواردي چون تجاوز و جرم و جنايت و انجراف جنسي بدانيم، فکر کنم همين خبري که در مورد رتبه اول جرايم جنسي در شهر اسوه حجاب و مرکز دختران چادري ايران، قم، منتشر شد، بخوبي گوياي همه چيز باشد همچنين باندها و افرادي که همه ساله اقدام به تجاوز و قتل جنسي به گونه اي مسلسل وار مي کنند و نيروي انتظامي هم آنقدر سرش با گير دادن به جوانها گرم است که فرصت پيشگيري از جنايات بيشتر اينان را نمي يابد ولي اگر به نظر شما هرگونه دوستي و رابطه دختر و پسر، هر چند که در حد گفتگو و رقص و ... و يا با رضايت طرفين و بدون آسيب رسانيدن و تحميل يکي به ديگري باشد، مصداق فساد است، در اين صورت روش طالبان و پنهان کرد مطلق زنان تنها راه موثر است که به همت شهردار جهادگر احمدي و مجلس منتصب امام زمان در شرف تحقق است.
7/30/2004
Shemshad


نظرهای شما: Post a Comment

صفحه اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?