مسئول محتوای هر مقاله نويسنده آن است!
مواضع رسمی کانون در وبلاگ اصلی کانون منتشر می‌شود!

           8/20/2004

 

"شبح" وطن ندارد.

موطن آدمی را
بر هيچ نقشه‌يی نشانی نيست
موطن آدمی تنها
در قلب کسانی است
که دوست‌اش دارند.

مارگوت بيکل-احمد شاملو
اصل سوم پيش‌نويس منشور "کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران" همان طور که انتظار می‌رفت. بحث جدی و جانانه‌یی را موجب شد. به دليل مهم بودن اين اصل ترجيح دادم در اينجا به صورت مفصل به آن بپردازم.
قبل از پرداختن به اين اصل توجه شما را به اين نکته جلب می‌کنم که اصول مطرح شده در منشورها بايد کوتاه و فشرده باشد و در عين حال مفاهيم خط‌کشی‌شده و مشخصی را بيان کند. چيزي شبيه آکسيوم‌ها در هندسه يا فيزيک يا ساير مجموعه‌های آکسيوماتيک.
اصل سوم: وب‌لاگ‌ها وطن ندارند و نويسنده يا نويسندگان‌شان، در محدوده‌ی وب‌لاگ‌ها، ملزم به رعايت قوانين محل زندگی خود نيستند. تنها ملزم به رعايت قوانين عام و جهان‌شمول هستند.
اين اصل سه بخش را شامل می‌شود:
1- وب‌لاگ‌ها وطن ندارند.
2- نویسنده یا نویسندگان‌ وب‌لاگ‌ها، در محدوده‌ی وب‌لاگ‌ها، ملزم به رعایت قوانین محل زندگی خود نیستند.
3- وب‌لاگ‌نويسان ملزم به رعایت قوانین عام و جهان‌شمول هستند.

بخش دوم موضوع بنيادی اين اصل را تشکيل می‌دهد و تصور می‌کنم همه‌ی ما اين بخش را قبول داريم و جوهره‌ی اصل سوم را همين بخش تشکيل می‌دهد. ادعای ما اين است که نبايد نويسنده‌گان وب‌لاگ‌ها را در محدودی وب‌لاگ‌شان محدود به قوانين محل زنده‌گی‌شان کرد برای اثبات اين ادعا اکسيوم‌وار مقدمه‌يی نوشته شده است "وب‌لاگ‌ها وطن ندارند" و در بخش سوم نيز شرط محدود کننده‌یی گذاشته شده است تا آن نفی را از حالتی نظری و غيرعملی خارج کند و جنبه‌ی کابردی به آن بدهد. در واقع بخش اول فنداسيون و کف را تشکيل می‌دهد و بخش سوم سقف را تعيين می‌کند و بخش دوم با آن کف و اين سقف محلی برای بروز پيدا می‌کند.
اما چرا "وب‌لاگ‌ها وطن ندارند" فنداسيون و بينادی را فراهم می‌آورد که بتوانيم بخش اصلی که: "نویسنده یا نویسندگان‌ وب‌لاگ‌ها، در محدوده‌ی وب‌لاگ‌ها، ملزم به رعایت قوانین محل زندگی خود نیستند." را تعريف کنيم؟
"جرم" فقط زمانی معنا پيدا می‌کند که "قانونی" وجود داشته باشد. عملی که طبق قانون جرم شناخته نشده باشد "جرم" نيست؛ و هر "قانونی" تحت "حکومتی" شکل می‌گيرد و حکومت‌ها تشکيل دهنده‌ی کشورها و مفهومی به نام "وطن" هستند. برای لحظه‌یی تصور کنيد تمام حکومت‌ها برچيده شوند آيا چيزی به نام "وطن" باقی می‌ماند؟
چه چيزی "من" را و "تو" را در مجموعه و کاتگوری واحدی به نام "هم‌وطن" قرار می‌دهد؟ چيزی جز مرزهای سياسی ايران در اين مقطع تاريخی خاص؟ اگر اين مقطع تاريخی را کمی به عقب ببريم آن‌وقت بسياری از کسانی که امروز در اين کاتگوری جا ندارند جا خواهند داشت و بسياری که در اين کاتگوری قرار دارند از آن خارج می‌شوند. چرا "علی حوبيلی" (hubail) هم‌وطن من نيست و نبايد برای آقای گل شدن‌اش خوش‌حال نشوم و از اين که "علی کريمی" آقای گل نشده است ناراحت شوم؟ اگر مقطع تاريخی‌مان را چهل سال عقب ببريم آن‌وقت آقای حوبيلی هم می‌شد هم‌وطن!
پس مبنای نظری التزام به قوانينی خاص که عملی مجرمانه را تعريف می‌کند به مرزهای سياسی و به مفهومی به نام "وطن" ربط دارد. شما به عنوان شهروند اگر در اين مرزها زنده‌گی کنيد ملزم به رعايت قوانين آن محل هستيد. پس اگر می‌خواهيم بگوييم:"نویسنده یا نویسندگان‌ وب‌لاگ‌ها، در محدوده‌ی وب‌لاگ‌ها، ملزم به رعایت قوانین محل زندگی خود نیستند." چه چيزی را بايد نفی کنيم؟ چيزی به‌جز وطن‌دار بودن "وب‌لاگ‌"ها را؟ وقتی می‌گوييم "وب‌لاگ‌ها وطن ندارند." يعنی داريم پايه‌های سيستمی که مفهومی به نام "وطن" را شکل می‌دهند می‌زنيم و پايه‌ی ديگری را بنياد می‌گذاريم: "وب‌لاگ‌ها وطن ندارند!" اين پايه‌ی محکمی است که می‌توانيم اصل اساسی خود را بر آن بنا کنيم:"نویسنده یا نویسندگان‌ وب‌لاگ‌ها، در محدوده‌ی وب‌لاگ‌ها، ملزم به رعایت قوانین محل زندگی خود نیستند."
اما اگر موضوع را به اين ختم کنيم چيزی را ناگفته باقی گذاشته‌ايم. آيا وب‌لاگ‌ها از نظر ما ملزم به رعايت هيچ قانونی نيستند؟ اينجاست که موضوع قوانين جهان‌شمول پيش کشيده می‌شود. فعلا ببذيريم که قوانينی وجود دارد که فراتر از مرزهای سياسی انسان عصر حاضر در مجموع آن را قبول دارد. قوانينی آن‌چنان عام که هر انسان سالمی معترف به التزام به رعايت آن است. مثلا نفی پورنوگرافی کودکان يا تبليغ نفرت نژادی...
بحث قوانين جهان‌شمول و بنيادی خود بحث دقيق و مفصلی است که اجازه دهيد در متن ديگری به آن بپردازيم.
چند نکته:
1- بعضی از دوستان تصور می‌کند نوشتن "وب‌لاگ‌ها وطن ندارند." بار ارزشی منفی‌یی را تداعی می‌کند. اين دوستان توجه ندارند که "وب‌لاگ" با "وب‌لاگ‌نويسان" متفاوت است. نمی‌گوييم: "وب‌لاگ‌نويس‌ها وطن ندارند." که اگر می‌خواستيم چنين بگوييم آن‌وقت نام خود را "کانون وب‌لاگ‌نويسان ايران" نمی‌گذاشتيم!
2- وب‌لاگ‌ها وطن ندارند به اين مفهوم است که شعاع عمل وب‌لاگ‌ها در چارچوب وطن نمی‌گنجد. وقتی شما در خيابانی مشغول راننده‌گی هستيد چون نتيجه‌ی عمل‌تان در مرزهایی که قوانين خاصی در آن نافذ است تاثيرگذار است ملزم به رعايت آن قوانين هستيد مهم نيست مليت شما چيست مهم محل انجام عمل‌تان است. وقتی از ايران به سمت پاکستان می‌رويد تا مرز ايران و پاکستان سمت راست خيابان می‌رانيد و به محض عبور از مرز بايد سمت چپ برانيد. نمی‌توانيد به مامور راه‌نمایی و راننده‌گی پاکستانی بگوييد من ايرانی هستم و بايد سمت راست برانم! اما وب‌لاگ‌ها حوزه‌ی عملی جهانی دارند به همين دليل "بی‌وطن" هستند.
3- فضولک عزيز صورت‌بندی ديگری از اين اصل ارئه داده است به اين شرح:" اينترنت فضايي جهانيست واز لحاظ قوانين تابع قانون قضائي کشور خاصي نيست بنابراين نويسنده يا نويسندگان وبلاگها، در محدوده‌ی اين فضای مجازی، ملزم به رعايت قوانين محل زندگی خود نيستند. تنها ملزم به رعايت قوانين عام و جهان‌شمول هستند." بيان اصل سه به اين صورت بيانی هم عرض با بيان نخستين است اما مشکل‌اش اين است که جمله‌پردازی‌های زيادی دارد و فشرده‌گی و موجزی صورت نخست را ندارد."اينترنت فضايي جهانيست واز لحاظ قوانين تابع قانون قضائي کشور خاصی نيست" معادل ديگری است بر "وب‌لاگ‌ها وطن ندارند." با اين تفاوت که تعداد کلمات زيادتری برای بيان آن استفاده شده است و واژه‌ی بحث‌برانگيزی مانند "قضایی" در آن وجود دارد. واژه‌ی "بنابر اين" و نوع نگارش بقيه جمله هم به نحوی است که قصد اثبات چيِزی را دارد در صورتی که در اصول منشور ما نمی‌خواهيم چيزی را اثبات کنيم می‌خواهيم اعتقاد و نظر فرموله شده‌ی خود را بيان کنيم. جملات ما خبری هستند نه اقناعی. حالا يک‌بار ديگر اين اصل را با همان نگارش ابندایی‌اش بخوانيد:"1- وب‌لاگ‌ها وطن ندارند." تمام! بحثی نداريم داريم موضع خود را اعلام می‌کنيم. 2- "نویسنده یا نویسندگان‌ وب‌لاگ‌ها، در محدوده‌ی وب‌لاگ‌ها، ملزم به رعایت قوانین محل زندگی خود نیستند." باز هم فقط داريم به‌صورت خبری اصلی را بيان می‌کنيم. 3- " وب‌لاگ‌نويسان ملزم به رعایت قوانین عام و جهان‌شمول هستند." باز هم با يک گزاره‌ی خبری روبه‌رو هستيم.
نتيجه:
اصل سوم منشور اصلی بسيار دقيق و مترقی‌یی است. اصلی که ما را از زير چتر نظامی تمامت‌خواه و توتاليتر بيرون می‌آورد و منطق قوی هم دارد. وجود اين اصل به "کانون" بعدی تازه می‌ده. اميدوارم در نهايت هر صورت‌بندی که از آن تصويب می‌شود به جوهره و بنياد آن صدمه‌یی وارد نوشد.
تا نظر شما چی باشه؟


نظرهای شما: Post a Comment

صفحه اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?