وبلاگ اعضای کانون وبلاگنويسان ايران
| |
مسئول محتوای هر مقاله نويسنده آن است!
مواضع رسمی کانون در وبلاگ اصلی کانون منتشر میشود! 10/01/2004تابستاني كه گدشت
براي اونايي كه رو تعطيلات تابستون امسال با مسافرت تو اين هفته آخرمهر پايان يافت زدند ويا به هر صورت توتهرون نبودند يه كم متاسفم. نگيد تو اين اوضاع وانفسا چيز ديگه اي براي اظهار تاسف نداشتي !؟ داشتم اما اينم روش حساب كنين! اين روزا هواي تهرون خيلي تميزه تا جايي كه حتي تو شهرك هم كه نزديك فرودگاه وتر ميناله هم آسمون آبي آبي آبي بود. چيزي كه ديگه تو نقاشياي بچه هام كمتر ديده ميشه خلاصه امروز ظهر بعد از انجام يه سري كاراي عقب افتاده واين ور اونور رفتن تو خيابونا كه به خاطر خريداي اول مهر خونواده ها يه كم شلوغ بود به طور كاملاَ اتفاقي تصميم گرفتيم با فريبا بريم در بند يا دركه و مثل هميشه رفتيم در بند. راستش هميشه تو انتخاب در بند يا دركه هيچ مشكلي نداريم چون هميشه دربند روانتخاب مي كنيم. تا حالا يكي دوبار بيشتر دركه نرفتيم اين شايد برگرده به دوران دانشجويي وخاطرات پنج شنبه هايي كه ميرفتيم دربند. آخه ميدوني در بند رفتن پنجشنبه ها يه جور افه روشنفكري حساب مي شد وهنوزم ميشه و منم كه كشته مرده اين جور افه هام.
از سر بالايي مدرس خلوت كه بالا ميرفتيم منظره هايي از كوهاي شمال شهر پيدا بود كه خداييش تاحالا نديده بودم. گفتم ببين حتي ريگ ها وقلوه سنگهاي رو كوها روميشه شمرد. اينكه از ميدون اول دربند تا آخرين جايي كه ماشين ميرفت را گاز بدي و از شلوغ پلوغي روزاي ديگه خبري نباشه برام خيلي رويايي بود.(اينقد كه تابلوي ايست يه مامورپارك رو نديدم وموقع برگشت يه گير كوچيك بهم داد).
|
وبلاگ اعضاءاعضا هم بسته
|