وبلاگ اعضای کانون وبلاگنويسان ايران
| |
مسئول محتوای هر مقاله نويسنده آن است!
مواضع رسمی کانون در وبلاگ اصلی کانون منتشر میشود! 10/19/2004سکوت های یک فریاد
من اينك در چند سالگي پروازم تو را بي نام يافتم و ...راستي امروز چند ساله ميشوي اي ذهن آشفتهي دربهدر سالهاي دور از نگاهاي خسته دختري كه باور كرده بود ميتوان دنيا رو نجات داد و...، خستهتر از آن بود كه بتواند براي كركسهاي زيباي ذهن بچههاي عصر بيهويتي و مردان خستهاز بازيهاي اميد و زنان نااميد از مردانشان كاري انجام دهد و من نيز خيلي وقتاه كه ميخواهم براي گنجشكهاي بام خانهامان كاري انجام دهم و ...واي بر ما كه ديگر كبوترهاي باغچه همسايهمان را به اين زودي به فراموشي سپردهايم و با واژههاي آشناتر از ناآشناي: " از دست ما كاري برنميآد " خود را هر گناهي مبرا ميكنيم.
ما براي اين هستيم كه فراموش كنيم مرگ ما روزي فرا خواهد رسيد و آنگاه بياد خواهيم آورد ...نه من ميخوام براي هميشه چيزي رو از ياد نبرم چيزي كه آن روزِ پر از ترس و دلهره ژاندارك برايام گفت كه...من به ژاندارك قول دادهام ... آري من به ژاندارك قول دادهام. |
وبلاگ اعضاءاعضا هم بسته
|