وبلاگ اعضای کانون وبلاگنويسان ايران
| |
مسئول محتوای هر مقاله نويسنده آن است!
مواضع رسمی کانون در وبلاگ اصلی کانون منتشر میشود! 11/25/2005نفرت آخرین واکنش زندگی
برگردان: توکای باغ آینه
فرانسوا اِوالد در گفت و گو با ژان بودریار* یکی از شعارهای جوانانی که در اوایل سال گذشته علیه سیپ[1] تظاهرات کردند این بود: «من نفرت دارم». آیا این شعار عجیب و غریبی نیست. این شعار درواقع عجیب و غریب است. چون در «من نفرت دارم» هیچ ابژه ای وجود ندارد. این مشکل آن اشتیاق هایی است که هیچ مصداقی ندارند. این شبیه است به شعار «من تظاهرات می کنم». منظور این است: «من شهادت می دهم». اما برای چی؟ برای کی؟ این سرنوشت آن اصطلاحاتی است که در آن ها «فعل» مستقل می شود. آن ها به گونه اول شخص مفرد ساخته می شوند، اما ابژه از میان رفته است. این جا یک سوژه بدون هیچ ابژه ای حرف می زند. مانند «من دارم» که در برابر «من هستم» ایستاده است. آدم درواقع بیشتر میل است مانند میلِ نفرت،تا این که نفرت دارد. به لحاظ نحوی هم اگر نگاه کنیم این اصطلاح عجیب و غریب است. درحقیقت این ازلحاظ زبانی اصلا جمله نیست بلکه یک لوگو، یک نوع برچسب است، همان طور که دیوارنویسي «من هستم»، «من این جا و آن جا زندگی می کنم» بیان یک شعار بود.. تمام قضیه یک نقطه است اینسوی یا آنسوی هر خردی. نفرت شاید آن چیزی است که باقی می ماند، چیزی که از هر ابژه قابل تعریفی بیشتر عمر می کند. اصلا به کی بایستی امروز پای بند ماند و یا به چیزی پای فشرد؟ و به همین خاطر جوانان به کی می توانند پای بند بمانند یا بر روی چه چیزی پای فشاری کنند؟ ادامه... |
![]()
وبلاگ اعضاءاعضا هم بسته
|