مسئول محتوای هر مقاله نويسنده آن است!
مواضع رسمی کانون در وبلاگ اصلی کانون منتشر می‌شود!

           10/03/2006

 

آقای رئيس دانا، مزاح می فرمائيد

آقای فريبرز رئيس دانا اخيرا به تاريخ پنج شنبه 30 شهريور 1385 طی مصاحبه ای با خبرگزاری نيمه رسمی آفتاب به اظهار نظر در بابِ آقايان احمدی نژاد، کاسترو و چاوز پرداخته اند. طی مصاحبه ی يادشده، آقای رئيس دانا نکاتی را طرح و بيان می نمايد که مستلزم انديشه ای مجدد بر برخی مفاهيم است. ما پيش از ورود به بحث می بايست نکاتی را مورد تاکيد قرار داد و همواره آويزه ی گوش نمود
رژيم جمهوری اسلامی سرکوبگر ترين رژيم تاريخ معاصر ايران است. طی حدود سه دهه حيات اين رژيم، دگرانديشان و مبارزين چپ بخش بزرگی از قربانيان اين رژيم را به خود اختصاص داده اند. اين روند سرکوب هيچگاه متوقف نشده و همواره به اشکال و روش های گونه گون تداوم داشته است. در شرايطی که اعتقاد به انديشه ی چپ و مبارزه برای اهداف اين انديشه، عدالت اجتماعی و دمکراسی در چارچوب حکومت جمهوری اسلامی مستوجب مکافاتی از نوع کشتار و قتل عام شهريور 67، قتل های زنجيره ای، فشار و خفقان و ترور خيابانی و ... بوده است، فريبرز رئيس دانا يکی از افرادی است که با قبول همه ی اين مصائب و خطرات کورسوی تفکر چپ را همچنان روشن داشته و هيچگاه از اعلام دگر انديش بودن خود و دفاع از اين انديشه ابا نداشته است
چپ ايران طی سال های حکومت اسلامی نه تنها از رژيم ضربات سنگينی خورد، بلکه اعتبار مبارزاتی خود را نيز در جريان برخی خطاها و برخی همکاری و همدلی ها با فاشيسم حکومتی يک سره از دست داد. اعتبار مبارزاتی و انديشگی ای که طی بيش از دو دهه تبليغات حکومتی، شوهای تلويزيونی، به کار انداختن زرادخانه ی ايدئولوژيکی از نوع مراکز مختلف وابسته به وزارت اطلاعات، وزارت ارشاد از سويی و از سوی ديگر عملکرد نابخردانه ی بسياری گروه ها و « احزاب» مدعی طبقه ی کارگر در داخل و خارج از کشور و ... ضربات بسيار سنگينی خورد. يکی از ويژگی های عمده ی فاشيسم، به مثابه جنبش طبقات و اقشار ميانی اجتماع برپا داشتن حرکات و نمايشات توده ای و شعارهای ضدسرمايه ی آن است. امری که حکام جمهوری اسلامی از ابتدای به قدرت رسيدن همواره در نعره های گوش آزار خود تکرار و تکرار کرده اند. شعارهای « ضد سرمايه » و « ضد امپرياليستی» جمهوری اسلامی نه تنها موجب غافلگيری بخش عمده ای از جنبش چپ در مبانی ايدئولوژيک و تفکری خود شد، بلکه از آنجا که تلاش و کوشش جدی ای در صفوف اين چپ برای دوری گزينی از شعار و تبيين تفاوت های جنبش طبقه ی کارگر با جنبش طبقات متوسط و شورش حاشيه نشينان شهری صورت نپذيرفت، هر سخنی از « انقلاب» و تحول انقلابی مترادف « خشونت» فاشيستی رژيم جمهوری اسلامی و سخن از عدالت اجتماعی و زحمتکشان معادلِ شعارهای دائمی رژيم در حمايت از « محرومان و مستضعفين» معنا شد. ابتدايی ترين حاصل اين التقاط و اختلاط مفاهيم، دوری گزينی اقشار مختلف اجتماعی از انديشه و تفکر چپ بود
طی اين سال ها و در مقابله با اين زرادخانه ی ايدئولوژيکی که با بودجه ی حکومتی و توسط برنامه ريزان و استراتژهای وزارت اطلاعات سازمان داده شده است، اگر تلاشی برای بازسازی اعتبار از کف رفته ی اين جنبش چپ صورت گرفت، عاملان و بانيان آن همانا رئيس دانا و نويسندگان، مترجمان، وبلاگ نويسان، دانشجويان و ... و در يک کلام مبارزان چپ بوده است. شمار ترجمه هايی که طی سال های اخير از آثار ارزشمند مارکسيستی توسط اين عزيزان در داخل کشور، به رغم همه ی محدوديت های دستگاه تفتيش عقايد رژيم صورت گرفته و می گيرد، به جرئت از همه ی سال های حضور انديشه ی چپ در ايران فراتر است. آثار ارزشمند کلاسيک، مقالات، ترجمه ها و کتبی که توسط افرادی چون دکتر مرتضی محيط، فريبرز رئيس دانا، ناصرزرافشان، زنده يادان محمد مختاری و محمدجعفر پوينده و بسياری ديگر به نگارش درآمده، ترجمه شده و در دسترس قرار گرفته اند، همه حاکی از تلاش های ارزشمند اين افراد بوده است
آقای رئيس دانا در مصاحبه ی مذکور و سپس در فاصله ی کوتاهی مصاحبه ی ديگری تصاويری از سوسياليسم ارائه می دهند که لااقل در جوان ايرانی که تجربه ی نزديک به سه دهه حکومت جمهوری اسلامی را دارد، هيچ اشتياقی نسبت به اين انديشه و الگوی عدالت اجتماعی دوران ساز ايجاد نمی کند. ايشان در مصاحبه ی دوم نکاتی را که در مصاحبه ی اول آمده است را تکذيب کرده و نادرست می خوانند. امری که به جای خود مايه ی خوشبختی است. اما در همين مصاحبه همچنان الگوهای « سوسياليستی» کوبا و ونزوئلا را موکدا مورد پافشاری قرار می دهند. شايد نيازی به اشاره به اين موضوع نباشد که ادعاهای هرکدام از جوامع مذکور مبنی بر استقرار سوسياليسم و ... به تنهايی نمی تواند ملاک ارزيابی قرار بگيرد، چرا که به طور مثال جوامعی همچون کره ی شمالی و چين نيز همچنان ادعای برقراری و استقرار سوسياليسم را دارند و يا حتی خمرهای سرخ در فاصله ی سال های 1975 تا زمان سرنگونی، رويای استقرار حکومتی با الگوهای « سوسياليستی» منطبق با الگوهای تمدن خمر را در سر می پروراندند. و به يقين آقای رئيس دانا کاملا محق خواهند بود که اين جوامع را از الگوی سوسياليستی کاملا دور بدانند. اما آنطور که ايشان در اين دو مصاحبه اعلام کرده اند « من دولت چاوز و دولت آقای کاسترو را با سمت و سوی سوسياليستی می بينم»، ای کاش اين « سمت و سوی سوسياليستی» را نيز مورد بررسی قرار می دادند ؟ آيا در همه ی دولت های با « سمت و سوی سوسياليستی» حکومت مادام العمر است[i] ؟
آيا در همه ی دولت های با « سمت و سوی سوسياليستی» قدرت موروثی است ؟ آيا در همه ی دولت های با « سمت و سوی سوسياليستی» سانسور، زندان، شکنجه و فرار از کشور امری طبيعی است ؟ در همه ی دولت های با « سمت و سوی سوسياليستی» همه آرزومند طول عمر رهبر تا « انقلاب مهدی» می شوند[i] ؟
آيا در همه ی دولت های با « سمت و سوی سوسياليستی» حجم دولت تا اين حد بزرگ می شود و فساد و رشوه خواری روش عمومی پيشبرد زندگی روزمره است ؟ و ... آقای رئيس دانا حتما با اين امر که سوسياليسم همواره مترادف عدالت اجتماعی بوده است، توافق نظر دارند، اما اين عدالت تنها در عرصه ی تقسيم ثروت نيست که عرصه ی تقسيم قدرت را نيز در بر می گيرد و هيچ يک بدون ديگری مترادف سوسياليسم نبوده و نيست. در عرصه ی تقسيم قدرت که آقای چاوز رقبای خود در انتخابات رياست جمهوری را چنين می خواند : « اينجا دو تا کانديدا بيشتر نيست، هوگو چاوز و يا بوش « اهريمن» حالا مردم ونزوئلا خودشان انتخاب کنند: می خواهيم که همچنان يک جمهوری واقعی باشيم، يا اينکه می خواهيم دوباره مستعمره بشويم»، آقای کاسترو هم بعد از چهل و هفت سال تکيه زدن به تنهايی بر اريکه ی قدرت، در ميان يازده ميليون نفر ساکنان کوبا، يک نفر ديگر را صاحب صلاحيت برای جانشينی خودش نمی شناسد و قدرت را به برادرش که شايعات مربوط به وابستگی بيش از حد معمولش به مشروبات الکلی موضوعی چندان سرپوشيده نيست، می سپارد؛ اما در همين عرصه ی تقسيم ثروت که گويا نشانه ی « سمت و سوی سوسياليستی» اين دولت است، بگذاريد نگاهی به گزارش منتشره در سال 2003 توسط مرکز مطالعات اقتصادی کوبا، وابسته به دانشگاه هاوانا بيندازيم. اين مرکز تحقيقاتی که البته انگ « نوکر امپرياليسم» نيز برازنده ی آن نخواهد بود، طی گزارشی در اين سال اعلام کرد که نيمی از درآمد کوبائيان از حقوق و نيم ديگر از راه های ديگر به دست می آيد. و آقای رئيس دانا و باقی کسانی که اين دولت ها را با « سمت و سوی سوسياليستی» می دانند، اطلاع دارند که اين « راه های ديگر» که در گزارش مرکز مطالعات اقتصادی کوبا آمده، کدام راه هاست. همان راه هايی است که طی دهه های متوالی در سراسر اروپای شرقی به عنوان بازار سياه و بازار موازی به حيات انگلی خود ادامه می داد، چرا که از حمايت مدارج بالای حکومتی برخوردار بود. کار سياه، فروش غيرقانونی برخی کالاهای ضروری از نوعِ شيرخشک و يا گوشت گاو، دزدی از فروشگاه های دولتی و فروش مجدد آنها و از همه مهم تر اميد بستن به ميزان کمکی که افرادی از خانواده که موفق به خروج از اين « مهد سوسياليسم» شده اند، برای کمک به خانواده های خود ارسال می کنند. کم التفاتی خواهد بود که دفترچه های جيره بندیِ 45 ساله را همچنان حاصل توطئه های امپرياليسم قلمداد کرد. اما فروشگاه های پرو پيمان که همه نوع مواد ضروری و مورد نياز را به دلار ارائه می دهند، شامل توطئه های امپرياليسم ندانست ؟ گمان می کنم اين تصوير از « عدالت اجتماعی » و « سمت و سوی سوسياليستی» برای مردم ايران که نزديک به سه دهه است که تجربه ی « عدالت اجتماعی » در دفترچه ی بسيج و البته مراکز تجاری و بارزگانی از نوع کيش و قشم و ... را در مقابل ديدگان دارند، تا حدودی آشنا باشد
آقای رئيس دانا متاسفانه، با ارائه ی چنين تصاوير وحشتناکی از « سمت و سوی » سوسياليستی، سمت و سويی که نه دمکراتيک است و نه ارتباطی با رفاه عمومی دارد و نه قرابتی با انديشه ی دمکراسی مشارکتی، و تنها به انديشه ی تقسيم فقر ميان ساکنان کشور و به همين ترتيب تقسيم قدرت ميان خودی ها به حيات خود ادامه می دهد، چهره ی چندان مقبولی از سوسياليسم ارانه نداده ايد. به راستی تفاوت حکومت جمهوری اسلامی با اين دسته از دولت های با « سمت و سوی سوسياليستی» چيست ؟ شمار زندانيان سياسی ؟ شمار ناراضيان ؟ سانسور و برقراری دستگاه های تفتيش عقايد ؟ قدرت بی حد و مرز دستگاه های اطلاعاتی در سامانه ی حکومتی ؟ تقسيم توده ی مردم به موافقين و مخالفين و يا آنطور که در جمهوری اسلامی ناميده می شود، خودی و غير خودی ؟ آقای رئيس دانا، سوسياليسم مبشر دمکراسی حداکثری است، دمکراسی سوسياليستی مرزها و محدوديت های دمکراسی بورژوايی را به سخره می گيرد، خوشبختانه در ايران و در ميان نسل جوان چنين تفکراتی و چنين نگرشی از سوسياليسم حاکم است. اين چپ به دام مبارزه ی ضدامپرياليستی « به رهبری امام خمينی» نخواهد افتاد، مبلغ تسليح « سپاه پاسداران به سلاح سنگين» نخواهد شد، و مطمئنا برای دفاع از ميهن مردم را دعوت به شرکت در بسيج نخواهد کرد. اين چپ تفاوت فاشيسم با سوسياليسم را بخوبی تشخيص می دهد. چپ دمکرات قادر به تشخيص تفاوت ميان چسبيدن به صندلی قدرت به مدت چهل و هفت سال و سپس انتقال موروثی قدرت به برادر با انديشه های دمکراتيک مارکس است، انديشه ای که سوسياليسم را معادل دمکراسی حداکثری تا حد رهايی از قيد بوروکراسی و دولت می داند
دوشنبه 10 مهر 1385 – 2 اکتبر 2006 سيامند
.

1- اشاره می دهم به سخنرانی هوگو چاوز در اول سپتامبر امسال در بازگشت از سوريه، ايشان در کاراکاس اعلام کرد: « در 2010 رفراندومی برگزار می کنم، تا از مردم نظر خواهی کنم ببينم آيا موافقند که من همچنان رئيس جمهور بمانم يا نه، اگر اکثريت گفت بله، آن موقع بايد قانون اساسی را طوری تغيير داد تا که امکان انتخاب مجدد به هر تعداد دفعات ممکن باشد»
2- در طی روزهای برگزاری کنفرانس غيرمتعهدها در کوبا، گزارش گر ويژه ی لوموند گزارش می داد که روی ديوارها پارچه نوشته هايی گذاشته شذه بود با مضمون اين که آرزو می کنيم فيدل 80 سال ديگر رهبری را همچنان بر عهده داشته باشد


نظرهای شما: Post a Comment

صفحه اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?