|
وبلاگ اعضای کانون وبلاگنويسان ايران
| |
|
مسئول محتوای هر مقاله نويسنده آن است!
مواضع رسمی کانون در وبلاگ اصلی کانون منتشر میشود! 4/23/2007« نگران وطن با کوله باری از حسرتها »« نگران وطن با کوله باری از حسرتها » مردم حکومتگریز و حُکّام سلطه خواه مابین آنچه که بر مردم، « حاکم » می شود و آنچه که « مردم » از آن می گریزند، تناسبی شایان تامل می باشد که کشف و شناخت آن می تواند ما را در فهمیدن و یافتن راهکارهایی برای « حلّ معادله ی خانمانسوز مردم حکومتگریز و حکومتهای سلطه خواه »، بسیار مددکار شود. محال است حکومتگرانی بتوانند بر اکثریّت افراد یک جامعه تسلط یابند، بدون آنکه رگ و ریشه هایی قطور در وجود آنها نداشته باشند. اساسا حکومتهای مهاجم و غالبخواه نمی توانند برای مدّت طولانی بر یک سرزمین، حاکم قهّار بمانند؛ ولو شبانه روز به شمشیر و خونریزی نیز تکیّه کنند. حکومتها، همواره محصول « شعور جمعی انسانهای یک سرزمین » می باشند حتّا شعور و فهم آنانی که مخالف حکومتهای وقت هستند. مردم ما که خودمان نیز به آنان متعلّق می باشیم بدون در نظر گرفتن تمایزهای کیفی و کمّی از کهنترین ایّام تا همین امروز در تلاشهای خود برای « یافتن و آفریدن حکومتی شایسته » به آزمایشهای متفاوتی رو آورده اند و هر بار در نتیجه ی « آزمونهای خود » با شکستهای فاحشی روبرو شده اند. این به آن معنا نیست که مردم با کوششهای خود به هیچ اهدافی نرسیده اند؛ بلکه کاملا برعکس، مردم توانسته اند به برخی اهداف برسند؛ ولی در ازایش چیزهایی را از دست داده اند یا نتوانسته اند به آنها دست یابند که « ایده آل و آرزوی دیرین آنها » بوده است. من می اندیشم که « حکومتگریزی ایرانیان و حکومتخواهی آنها » از فقدان آگاهی داشتن در باره ی آن « پرنسیپهایی » ریشه می گیرد که ارجگزاری و مراقبت و پرورش آنها در گرو منش تک، تک ایرانیان می باشد، مهم نیست کدامین کیفیّتها و کمیّتهای انسانی را داشته باشند. ملّتی که بیشینه شمار افرادش، « کثیرالنّبش » هستند، هیچگاه نخواهند توانست « حکومتهایی » را بیافرینند و استحکام بخشند و خدمتگزار خود کنند که واتاب دهنده ی « رادمنشی و راستی ایده آلی » ما باشند. منفعتهای من و قانون قانون برای ما به معنای « ارجگزاری و پایبندی به آن موازین و کرانه ها و معیارهایی » نیست که محصول شعور و فهم تک، تکمان می باشد؛ بلکه « قانون » برای ما فقط زمانی معنا دارد که « منفعتخواهی » ما را تامین و تضمین کند. به همین دلیل، قوانینی که « منفعت » مرا محافظت و پشتیبانی نکنند، قانون نیستند؛ بلکه « حرفهایی » می باشند که بر روی کاغذ نوشته شده اند و ارزش به جدّ گرفتن را ندارند. سوائق اسرار آمیز آدمی می توانند تمام « محصولات معنوی و مادّی آدمی » را « ابزار منفعتخواهی » انسان کنند؛ ولو انسان در زبان و گفتار بر ضدّ چنان « ابزار سازی »، فریادها بزند و کتابها بنویسد و سمینارهای جنجالی برپا کند. معنای استبداد در زندان آزادی شاید تا امروز به ذهن هیچکس خطور نکرده باشد که معنای استبداد را می توان در « زندان آزادی » فهمید و دریافت؛ نه بر عکس. کثیری از ما انسانها تصوّر می کنیم که فقدان آزادی از حاکم و گسترده بودن « فضای استبدادی و مستبدان زورگو » ریشه می گیرد. در حالی که « آزادی » می تواند بزرگترین علّت کلیدی « ایجاد استبداد » باشد؛ زیرا جایی که فرد، فرد انسانها نتوانند با « آزادی فردی خود »، افت و خیز فرهنگیده و شایسته داشته باشند، خود به خود، زمینه های رشد و توسعه ی استبداد را مهیّا می کنند. آیا وجود و گسترش استبداد در ایران ما از پیامد « آزادی » نبوده است که کثیری از نسلهای گذشته و امروز نتوانسته اند با آن، « خردمندانه » رفتار کنند و به سهم و وسع خودشان در پایمالی اش، خواسته و ناخواسته رفتار کرده اند؟. آزادی را نمی توان بدون « مسئولیّتهای فردی و جمعی و بیداری ذهن و هوشیاری و دلیری » پاس داشت و ارج گزاشت. هرگز. در فضای آزادیست که می توان « معنای استبداد » را فهمید؛ نه برعکس |
وبلاگ اعضاءاعضا هم بسته
|